گوشه های عجیب ناک

من اینجا راجب خیالات ذهنم و چیزای باحالی که میبینم براتون می نویسم.

گوشه های عجیب ناک

من اینجا راجب خیالات ذهنم و چیزای باحالی که میبینم براتون می نویسم.

شب سوراکتاریا

| تارخ تقی زاده | ۰ نظر

امروز۱۶مارس و روز جهانی محیط زیست هست بخاطر همین 

پرنده ها برای اعتراض به الودگی هوا هرکی رو روی زمین ببین به سمتشون چلغوز

پرت میکنن بخاطر همین کسی بدون چتر نمیره بیرون بخاطر همین سورا تصمیم گرفت

که امروز خونه باشه و فیلم ترسناک ببینه.

نقش اصلی فیلم ویکتوریا بود که ۲ ساعت از فیلم که تموم شده بود گذشت  آیفون زنگ خورد سورا جواب داد :کیه؟ ولی کسی نبود

برای بار دوم زنگ خورد سورا گفت:کیه هی زنگ میزنه؟؟ آیفون رو گذاشت دید نقش اصلی فیلم یعنی ویکتوریا توی خونش بود ویکتوریا توی دستش داس بود،  و بعد سورا فکر کرد توهم دید! بعد چشما شو مالید و دید دوباره ویکتوریا هست رفت که دست بزنه بهش که بینه واقعیه؟ و یک دفعه سرش از بدنش جدا شد. 

  • تارخ تقی زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی