شب تاریکی بود. دیا تو ی اتفاق بود تنها ی تنها راه رفت که بره اماده بشه برای قرار با بنجی رفت توی کافه قرارشون ساعت ۹ بود ولی بنجی نیومد دیا تا ساعت ۱۲ شب موند بدش رفت خونه.خوابید
صبح شد ما مان و باباش قراربود بیان خونشون ساعت ۵ عصر ولی نیومدن دیا رفت بالای پشت بوم
از ساختمون ۲۳ طبقه خودکشی کرد.